گزاره های اکونومیستی! ( مروری بر مقاله هفته نامه اکونومیست در خصوص انقلاب اسلامی ایران)
يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳
ترجمه کامل مقاله هفتهنامه اکونومیست با عنوان "انقلاب تمام شده است" را در زیر میتوانید بخوانید. لطفا نظراتتان را در خصوص این مقاله با دیگران به اشتراک بگذارید.
مترجم ع.ش :
"دگرگونیها در ایران توافق هستهای را محتملتر میکند؛ شاید نه در این ماه بلکه سرانجام.
مذاکرات برای محدود کردن برنامه هستهای ایران کمتر از یک ماه دیگر از سر گرفته میشود. هماکنون، پس از 12 سال مذاکرات پر فراز و نشیب، ایران هنوز بر خواست نیروی هستهای غیرنظامی، نه بمب، مُصرّ است. ولی هیچ کس این ادعا را واقعاً باور نمیکند و اگر این مذاکرات بهم خورد [در رقابت با ایران] سلاحهای اتمی به سرعت در خاورمیانه پخش خواهد شد [1] و آمریکا و اسرائیل برای متوقف کردن ایران ممکن است زیرساختهای ایران را مورد حمله نظامی قرار دهند.
هنوز موارد زیادی است که ایران را از طرف دیگر مذاکره، اعضای اصلی شورای امنیت سازمان ملل به اضافه آلمان که به 5 + 1 معروف شده، جدا میکند و بیشتر این موارد به سازوکارهای توافق مرتبط است. (بنگرید به مقاله مربوطه) [2]. دو طرف نمیتوانند در مورد تعداد سانتریفوژهایی که ایران برای غنیسازی اورانیوم نیاز دارد، دوره زمانی توافقنامه و سرعت لغو تحریمها به توافق برسند.
این شکاف را زمانی میتوان سادهتر مرتفع کرد که ایران و آمریکا به یکدیگر اعتماد داشته باشند. یکی از دلایلی که این روابط [میان ایران و آمریکا] را چنین مسموم کرده تلقی عامه غربی از ایران است؛ نگاهی چنان قدیمی که به کاریکاتور شباهت دارد. درک بهتر از این کشور کمک میکند تا مذاکرات به توافق جامع برسد یا حداقل از فروپاشی فاجعهبار آن جلوگیری کند.
مدخل و سانتریفوژ: [3]
بسیاری از کارهای ایران خطا بوده است. ایران تروریستها و شبهنظامیان را در لبنان و سرزمینهای فلسطینی از نظر مالی تغذیه کرد و از رژیم آدمکش بشار اسد در سوریه حمایت کرد. سیاستمداران ایران مدام حق موجودیت اسرائیل را انکار کردند. آنان مخالفان خود را در داخل با بیرحمی و بیعدالتی سرکوب کردند. در شنبه [قبل]، کمی پیش از این که یک نماینده سازمان ملل موج رو به افزایش اعدامها و سوءرفتار با زنان ایران را محکوم کند، یک زن [در ایران] به دار آویخته شد به خاطر کشتن مردی که به ادعای زن فوق قصد تجاوز به او را داشت. همکار دیگر این نماینده سازمان ملل در آژانس هستهای اخیراً شکوه کرد که ایران در زمینه بازرسی هستهای صادق نیست و این بخشی از رفتار طولانی توأم با دروغ و فریبکاری ایران است.
به هر روی، ایران هر قدر بد باشد، طرد شدن از سوی غرب آن را در وضع بد منحصربفردی قرار میدهد. ایران دشمنی نامطبوع است. ایران بخشی از «محور شرارت» جرج واکر بوش بود. ایران دیکتاتوری است که میکوشد انقلاب صادر کند و برای تحقق اسلامی خطرناک و آخرالزمانی خیز برداشته و آنقدر نامعقول که میتواند از آخرالزمان اتمی استقبال کند. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، حتی بخاطر مذاکره با چنین موجود مطرودی مورد حمله قرار گرفت.
سی و پنج سال از زمانی سپری شده که یک مقام آمریکایی از ایران دیدن کرد. [در این دوران] ایران دگرگون شده. گزارش ویژه ما در این شماره کشوری را توصیف میکند که آتش انقلابیگری اش خاموش شده. همپای انتقال مردم از روستاها به شهرها، آنان ثروتمندتر شده و طعم کالاهای مصرفی و تکنولوژی غربی را چشیدهاند. از سی و پنج سال قبل تاکنون بیش از نیمی از ایرانیان به دانشگاه رفتهاند. دوران فاجعهبار ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، انقلاب نافرجام سبز- که در سال 2009 میخواست احمدینژاد را ساقط کند- و آشوب بهار عربی، در زمان کنونی، سیاستهای افراطی [رادیکال] را بیاعتبار و میانهروهای عملگرا [پراگماتیک] را تقویت کرده است. جامعه دینی سنتی، که ملاها در آرزوی آن بودند، به گذشته تعلق دارد.
با گذشت زمان، مساجد از جمعیت خالی میشوند. صدای مؤذنهایی که مردم را به نماز میخوانند کمتر شنیده میشود زیرا مردم از مزاحمت صدای آنها شکوه میکنند. در قم، پایتخت دینی [ایران]، مدارس مذهبی، در سایه مرکز خریدی بزرگ، خرد و پنهان شدهاند. همپای ریشه گرفتن خلافت در عراق و سوریه، در ایران دولتی اسلامی حضور دارد که در آن دین در حال عقبنشینی است.
ایران دیکتاتوری بی چون و چرا نیست. رهبر عالی ایران، آیتالله علی خامنهای، فصلالخطاب است. ولی نقش او داوری است که در قبال خواستهای خواصی [الیتی] مرکب از چند هزار سیاستمدار، روحانی، ژنرال، اندیشمند و اهل کسب و کار [بیزنس] داوری میکند. آنان الگویی گیجکننده و در حال دگرگونی مدام را از دستهبندیها و ائتلافهای سیاسی رقیب شکل میدهند.
هر چند این [ساختار] را به سختی میتوان با دموکراسی یکی خواند، ولی بازارچهای سیاسی است، همانطور که آقای احمدینژاد کشف کرد، و [در آن] سیاستهایی که بدور از اجماع است دوام نمیآورد. به این دلیل است که در سال گذشته ایران رئیسجمهوری را، حسن روحانی، انتخاب کرد که خواهان گشودن در به روی جهان است و توانسته نیرویی تسامحناپذیر [هاردلاین] چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مهار کند. آقای روحانی، طبعاً، به نظام موجود تعلق دارد ولی سخنان فراوانی درباره ایران امروز میگوید و در کابینه او بیش از کابینه اوباما دارندگان مدرک دکترا از دانشگاههای آمریکا حضور دارند.
سازش نه:
در تعامل هستهای مفهوم فوق به چه معناست؟ اولاً، در مجموع ایران پراگماتیک رفتار میکند به سمتی که منافعش را در آنجا میبیند بیش از آن که بعنوان تمایل مسیحایی [پیامبرگونه] بخواهد نظم جهانی را فرو کشد، و بنابراین مذاکره ارزش دارد. دوّم این که، قدرت در ایران، درست مثل آمریکا، میان دستهبندیهای سیاسی جا به جا میشود و بنا بر این هر توافقی با ایران باید برای آیندهای که نیروهای تندرو [هاردلاینرها] به قدرت میرسند تضمین شده و محکم باشد. سوّم و از همه مهمتر، زمان به سود جهان است.
هر چه از انقلاب 1979 بیشتر میگذرد ایران معتدلتر میشود. جزمیات [دگمها]، به تأثیر از دغدغههای روزمره، مانند پول در آوردن و کاسبی [بیزنس]، محو میشود. ایران بناگاه برنامه هستهای را رها نخواهد کرد زیرا در چشم عامه ایرانیان تحقیر به شمار میرود. ایران با آمریکا دوست نمیشود و از مداخله در منطقه نیز دست نمیکشد. ولی اگر رژیم احساس کند که میتواند از سرنوشتی مشابه با معمر قذافی لیبی بگریزد، که برغم تسلیم شدن در مسئله سلاحهای هستهای باز هم سرنگون شد، مهار کردن [برنامه هستهای ایران] قمار کمخطرتری خواهد بود.
زمان نیز کمک میکند زیرا با گذشت زمان توافق بیشتر به سود ایران است. آقای روحانی نیاز دارد که از دست تحریمها خلاص شود. اقتصاد ایران، که در طول یک دهه رشدی بالای 5 در صد داشت، در سال 2012 به میزان 5.8 در صد افول کرد. پرداختهای دولتی با پول نفت انجام میشود و 25 در صد سقوط قیمت نفت اقتصاد ایران را بیشتر زیر فشار قرار داده است. منطقهای که ایران در آن قرار دارد خطرناک است. «دولت اسلامی» [داعش] متحدان شیعی ایران را در عراق تهدید میکند و هم آقای اسد و هم حزب الله، متحد ایران در لبنان، گرفتار جنگ سوریه هستند. ایران با ایماء و اشاره میفهماند که اگر آمریکا در مذاکرات هستهای همراهی کند از کمک ایران برای تأمین امنیت خاورمیانه برخوردار خواهد شد. در واقع، این ایران شیعی است که در این میانه سود میبرد و این آمریکاست که در مخاطره [ریسک] واکنش متحدان اهل سنی خویش در عربستان سعودی، و اهل تسننی که میکوشد در عراق و سوریه جلب کند، قرار دارد.
برغم ضربالاجل این ماه، گروه 5 +1 باید صبور باشد. توافق موقت راه را برای مذاکرات هموار کرد و به این دلیل سانتریفوژهای جدید نصب نشد و توقفی در برنامه هستهای ایران پدید آمد. جهان نباید با طرح خواستهای ناممکن مذاکرات را بهم زند و نیز نباید تصوّر کند که موقعیتی بهتر هیچگاه به دست نخواهد آمد و لذا در مقابل ایران عقب بنشیند. گروه 5 +1 باید در انتظار توافق مناسب بماند. این توافق اگر در ماه آتی تحقق یابد خوب است ولی اگر تحقق نیافت فاجعه نیست."
1- اشاره اکونومیست به سخنان ترکی بن فیصل آلسعود، رئیس پیشین سرویس اطلاعاتی سعودی، در کنفرانس امنیتی منامه (بحرین) در چهارشنبه، 23 آوریل 2014/ 3 اردیبهشت 1393 است که گفت: دولتهای عربی خلیج [فارس] باید برای ایجاد توازن با ایران به سلاح هستهای مجهز شوند. بنگرید به گزارش رویتر:
Saudi prince says Gulf states must balance threat from Iran, Reuters, Wed Apr 23, 2014.
2- منظور این مقاله شماره اوّل نوامبر 2014 اکونومیست است:
Nuclear talks with Iran: Diplomatic spin, The Economist, Nov 1st 2014.
3- عنوان فوق «کنایه هستهای» است. منظور از «مدخل» یا «پیشدرآمد»، انقلاب اسلامی است. «سانتریفوژ» اشاره است به کارکرد سانتریفوژ که، به علت چرخش سریع و پرشتاب، برخی ذرات به خارج رانده میشوند و برخی به داخل کشیده میشوند. منظور تحولات پس از انقلاب و پیامد کنونی آن است.
۹۳/۰۸/۱۱